عمومی
یـــاس کبــــــــــــــــود
وبلاک شخصی جـــــــواد همتی
درباره وبلاگ


دستم بوی گل می داد مرا به حکم چیدن گل محکوم کردند نگفتند که شاید گلی کاشته باشم !!!
آخرین مطالب
نويسندگان

مسئله‌ى نوزدهم دى و به ياد نگهداشتن اين خاطره، يک مسئله‌ى صرفاً تکرارى يا برخاسته‌ى از عادت نيست؛ يک مسئله‌ى اساسى و اصولى است. همه‌ى مناسبتهاى بزرگ تاريخى ما همين طور است. اولاً نسل جوان و جديد که مسئوليت جوانانِ آن روز را امروز بر دوش گرفته‌اند، ريشه‌ى تاريخى و سابقه‌ى تاريخى حرکت خودشان را با اين يادآورى‌ها ميشناسند، آن را احساس ميکنند؛ ثانياً قدر مجاهدتهائى که براى رسيدن ملت ايران به امروز تحمل شده است، سختى‌هائى که تحمل شده، خطرهائى که مردم با آن سينه به سينه مواجه شده‌اند، دانسته ميشود؛ اينها بيان ميشود، روشن ميشود که آنچه امروز ملت ايران در اختيار دارند، يک نعمتِ آسان به دست آمده نيست؛ يک حادثه‌ى تصادفى نيست. «رو خطر کن ز کام شير - بايد گفت ز کام گرگ - بجوى». ملت ايران خطر کردند، زحمت کشيدند، جان دادند، در مقابل پليس شقىِ جبارِ رژيم طاغوت ايستادگى کردند، کشته دادند، شهيد دادند، مجروح دادند، تا توانستند اين کاروان عظيمِ مصممِ بااراده را به راه بيندازند و به اينجا برسانند. اين هم نکته‌ى دوم.

نکته‌ى سوم، درسى است که ما امروز ميگيريم. جوانهاى عزيز ما آن روز را نديدند؛ نميدانند آن روز چه خبر بود. آنهائى که درک کردند، ميدانند؛ آن روز ايستادگى در مقابل قدرت ظاهرىِ پر کبکبه و دبدبه‌ى رژيم طاغوت، کار آسانى به نظر نمى‌آمد. اگر به خيلى از اين مصلحت‌انديشانِ اسير ظواهر گفته ميشد که ملت ايران - به نمونه‌ى مردم قم - ميخواهند در مقابل نظام طاغوت پهلوى بايستند و آن را از بين ببرند، پوزخند ميزدند؛ ميگفتند مگر ميشود؟ اما شد. آن چيزى که به نظر محال مى‌آمد، هم ممکن شد، هم محقق شد، هم ماندگار شد. اين، درس است.

امروز هم ملت ايران آرمانهائى دارد، داعيه‌هائى دارد، حرفهاى بزرگى دارد؛ هم براى کشور خودش، هم براى دنياى اسلام، هم براى عالم بشريت. در مقابل ملت ايران هم گرگهاى گرسنه، سبعهاى افسارگسيخته، اين کمپانى‌هاى زر و زور، اين مجموعه‌هاى دنياطلبِ دنياپرست صف کشيده‌اند؛ اسلحه ميسازند، اسلحه صادر ميکنند، جنگ مى‌افروزند، سازمان ملل را با ميل و اراده‌ى خودشان ميچرخانند؛ هر جا ميخواهند، افراد نظامى ميبرند؛ جنايت ميکنند، از ظلم حمايت ميکنند، از صهيونيستهاى غاصب حمايت ميکنند؛ ظلم ميکنند در جامعه‌ى بشرى، با قدرت ظاهرى، با کبکبه و دبدبه‌ى ظاهرى؛ از قبيل همانى که نمونه‌اش را در دوران طاغوت در ايران ميديديم. امروز هم يک عده‌اى ميگويند: آقا مگر ميشود در مقابل اين صفِ به‌هم‌پيوسته‌ى دشمنان مسلح به پول و زور و رسانه و اقتصاد و سياست و همه چيز ايستاد؟ مگر ميشود پيش برد؟ امروز هم همان حرف است. اين يک تجربه است.

بله، اين حرف ما نيست؛ اين حرف قرآن است: اگر براى خدا پا در ميدان گذاشتيد و ايستادگى کرديد، پيروزى قطعى است؛ «و لو قاتلکم الّذين کفروا لولّوا الأدبار ثمّ لا يجدون وليّا و لا نصيرا. سنّة اللّه الّتى قد خلت من قبل و لن تجد لسنّة اللّه تبديلا».(1) اين فقط مربوط به ماجراى جنگ صدر اسلام نيست که «و لو قاتلکم الّذين کفروا لولّوا الأدبار»؛ سنّت اللّه است.

بله، آن وقتى که ما حرف حساب خودمان را بلد نباشيم، ندانيم، يا بلد نباشيم بگوئيم و طرح کنيم، يا پاى آن حرف نايستيم، يا وسط راه با وسوسه‌هاى شيطانى يا وسوسه‌هاى نفس يا تنبلى‌ها پا سست کنيم، مجاهدت به جائى نخواهد رسيد؛ معلوم است. بحث بر سر آنجائى است که: «لينصرنّ اللّه من ينصره».(2) ديگر از اين تأکيد، بالاتر نميشود. اگر نصرت خدا بکنيم - نصرت خدا با فکر کردن، اندوختن انديشه‌هاى ناب، مطرح کردن درست آن در عالم، پاى آن ايستادن، تدبير براى پيشبرد آن به کار بردن، در مقابل خطرات آن سينه سپر کردن - «لينصرنّ اللّه»؛ خداى متعال حتماً و قطعاً نصرت خواهد کرد. معناى «لينصرنّ» اين است؛ يعنى خدا حتماً و قطعاً نصرت ميکند. «و من اصدق من اللّه قيلا»؛(3) از خدا راستگوتر کيست؟

ملت ايران اينها را در عمل تجربه هم کرده است. اگر شما ملت عزيز ما، شما جوانهاى خوش‌روحيه و پرتوان و عازم، در اين راهى که داريد ميرويد، ايستادگى کنيد، شک نکنيد که در زمان خود، در زمان متناسب، تمام آمال و آرزوها و داعيه‌ها و شعارهاى ملت ايران نه فقط نسبت به خود اين کشور، بلکه نسبت به دنياى اسلام و امت اسلامى و جامعه‌ى بشرى تحقق پيدا خواهد کرد. هر کارى دوره‌اى دارد، زمانى دارد؛ در زمان متناسب خود، اين آرزوها تحقق پيدا خواهد کرد. ملت ايران به آن نقطه‌اى که مورد نظر اوست، به دنبال آن حرکت کرده است، اهتمام ورزيده است، خواهد رسيد؛ راهش مقاومت کردن است.
آن وقت چه اتفاقى مى‌افتد؟ مسير تاريخ دنيا تغيير پيدا خواهد کرد؛ مسير تاريخ عوض خواهد شد. امروز مسير تاريخ، مسير ظلم است؛ مسير سلطه‌گرى و سلطه‌پذيرى است؛ يک عده در دنيا سلطه‌گرند، يک عده در دنيا سلطه‌پذيرند. اگر حرف شما ملت ايران پيش رفت، اگر شما توانستيد پيروز شويد، به آن نقطه‌ى موعود برسيد، آن وقت مسير تاريخ عوض خواهد شد؛ زمينه‌ى ظهور ولىّ‌امر و ولىّ‌عصر (ارواحنا له الفداء) آماده خواهد شد؛ دنيا وارد يک مرحله‌ى جديدى خواهد شد. اين بسته به عزم امروز من و شماست، اين بسته به معرفت امروز من و شماست.

خداى متعال براى اينکه دلها را به تحقق وعده‌هاى آينده قرص کند، برخى از اين وعده‌ها را در کوتاه‌مدت اجرا ميکند. خداى متعال به مادر حضرت موسى وحى کرد: «فألقيه فى اليمّ». بعد فرمود: «انّا رادّوه اليک و جاعلوه من المرسلين».(4) دو تا وعده داد: بچه را در دريا بينداز - نگران نباش - هم به تو برميگردانيم، هم او را به مقام نبوت و ارسال ميرسانيم. آن نبوت هم همان نبوتى بود که سالهاى متمادى - شايد چند قرن - بنى‌اسرائيل در انتظارش بودند. بعد که حضرت موسى در قصر فرعونى به آغوش مادر برگشت، خداى متعال ميفرمايد: «فرددناه الى امّه کى تقرّ عينها و لا تحزن و لتعلم انّ وعد اللّه حقّ»؛(5) اين وعده‌ى اوّلى را برايش تحقق داديم، برگردانديم تا بداند وعده‌ى خدا درست است؛ آن وعده‌ى دوم هم محقق خواهد شد.

خداى متعال با ملت ايران اينجورى رفتار کرده است؛ وعده‌هاى بسيارى را محقق کرده است، کارهاى بزرگى انجام گرفته است. جوانهاى عزيز! بدانيد آن روز هيچ کس باور نميکرد بشود نظام طاغوتىِ سلطنتى را تکان داد، چه برسد به اين که انسان بخواهد آن را از بين ببرد. امروز شما مى‌بينيد که نظام طاغوتى منفورترين نظامها در دنياى اسلام است؛ از ايران که بکلى ازاله شد و - به قول معروف - به زباله‌دانى تاريخ انداخته شد. آن روز اگر ميگفتند که ممکن است ايران از زير چنبره‌ى سلطه‌ى آمريکا خارج شود، آنهائى که مسائل کشور را ميدانستند، به طور قطع و يقين ميگفتند چنين چيزى ممکن نيست. همه‌ى امور کشور، همه‌ى سياستهاى کلان کشور در اختيار آمريکائى‌ها بود؛ گاهى حتّى در جزئيات دخالت ميکردند: چه کسى وزير فلان وزارتخانه باشد، چه کسى نباشد؛ قيمت نفت اين مقدار بالا برود يا نرود. با اين تسلطى که آمريکائى‌ها و در حاشيه‌ى آمريکائى‌ها بقيه‌ى اراذل و اوباش جهانى بر کشور ما، بر ملت ما، بر منابع ما، بر آبروى ما داشتند، چه کسى باور ميکرد که اين از بين برود؟ امروز شما مى‌بينيد در دنيا اگر يک ملت را بخواهند نام بياورند که مستقل از سياستهاى استکبارى آمريکا و امثال آمريکاست، اسم ايران را مى‌آورند. ملتهاى ديگر به ايران نگاه ميکنند، هيجان پيدا ميکنند از اين ايستادگى، از اين صراحت، از اين شجاعت، از اين استقامتى که ملت ايران به خرج دادند.
همه‌ى دنياى استکبار و دولتهاى مستکبر دست روى دست هم گذاشتند، بلکه ملت ايران را تحريم کنند؛ با اين تحريم، ملت ايران را خسته کنند و به ستوه بياورند. خودشان هم ميگويند که ما خواستيم ملت را در مقابل نظام جمهورى اسلامى به ايستاگى وادار کنيم تا مسئولان نظام جمهورى اسلامى محاسباتشان عوض شود! اين را حالا صريح ميگويند. آن اوائل که ما تحليل ميکرديم، به اين صراحت نميگفتند؛ اما حالا ميگويند. نتيجه اين شده است که شما ملاحظه ميکنيد ملت ايران روزبه‌روز گرايشش به مبانى اسلام، به مبانى انقلاب، به ايستادگى، به اين عزتى که خداى متعال به اين کشور داده، بيشتر ميشود؛ درست نقطه‌ى مقابلِ آنچه که آنها خواسته‌اند، تحقق پيدا کرده است.

اينها درسهاى بزرگى است که خداى متعال به ما داده است؛ و يکى از اين نقاط درس، همين نوزدهم دى است که شما قمى‌ها افتخارش را داريد. البته قم فقط اين افتخار را ندارد؛ افتخارهاى زيادى در تاريخ قم هست. در اين نود سال، صد سال اخير، چشمه‌هاى جوشانِ گواراى زيادى از قم سرازير شد. قمى‌ها بودند که مرحوم حاج شيخ (رضوان اللّه عليه) را با آغوش باز پذيرائى کردند، او را آوردند و اين حوزه‌ى عظيم تشکيل شد. اين تربيت الهى و غير منتظَرى که در اين حوزه انجام گرفت، از برکت همت مردم قم بود؛ حوزه‌اى که کسى مثل امام بزرگوار ما از اين حوزه درآمد و اين حادثه‌ى عظيم دنيا - نبايد گفت حادثه‌ى عظيم اين کشور - به وجود آمد. در قضاياى سال 42، در قضاياى سال 41، در قضاياى انقلاب، در قضاياى جنگ تحميلى، قم يک چهره‌ى برجسته‌ى بزرگى دارد که اميدواريم هميشه همين جور بماند.

يک نقطه‌ى مهم - براى شما جوانان عزيز قمى عرض ميکنم - در اين حرکت اين است که انسان با هوشيارى و زيرکى، حرکتهاى دشمن را تفرّس کند، زير نظر بگيرد و هدفهاى دشمن را کشف کند؛ اين خيلى مهم است. اگر شما در يک مبارزه‌ى شخصى، در يک دفاع شخصى که در مقابل يک حريف قرار ميگيريد، بتوانيد حرکت او را پيش‌بينى کنيد، هيچ ضربه‌اى نخواهيد خورد. اگر حواستان پرت شد، غافل شديد، تمرکز را از دست داديد، به چيز ديگرى سرگرم شديد، نتوانستيد پيش‌بينى کنيد که او چه کار ميخواهد بکند، حتماً ضربه ميخوريد. دشمن که نخوابيده؛ او بيدار است: «و انّ اخا الحرب الأرق و من نام لم‌ينم عنه».(6) شما اگر حواست پرت شد، شما اگر از موقعيت خودت غافل شدى، دليل اين نميشود که دشمنى هم که در مقابل توست، حواسش پرت شده باشد؛ او ممکن است حواسش جمع باشد، بزند. پس بايد حواسها جمع باشد. اينکه ما اين همه عرض ميکنيم، توصيه ميکنيم، تأکيد ميکنيم، هم به مسئولين، هم به مردم، که خودتان را به مسائل فرعى سرگرم نکنيد، براى خاطر اين است. اينکه به مطبوعات، به رسانه‌ها، به روزنامه‌ها، به پايگاه‌هاى اينترنتى که امروز رواج پيدا کرده است، هى سفارش ميکنيم که از وارد کردن حرفها و مطالب نادرست - که ذهن مردم را مشغول ميکند - به فضاى ذهنى مردم پرهيز کنيد، به خاطر اين است.

يک ملت بايد درست حواسش را جمع کند، بداند پا کجا ميگذارد - تقواى جمعى يعنى همين - بداند چه کار ميخواهد بکند، مراقب باشد که از کجا ضربه متوجه او ميشود. در عمل فردى هم اگر ما تقوا داشته باشيم، اعمال خودمان را مراقبت خواهيم کرد، خودمان را مراقبت خواهيم کرد؛ جائى که پاى انسان ميلغزد، انسان پا نميگذارد؛ جائى که خوف سقوط هست، انسان مراقبت ميکند. اين چيزى است که لازم است.

امروز آنچه بنده تشخيص ميدهم - که بررسى حرکات دشمن نشان ميدهد - اين است: با اينکه ما حدود پنج ماه به انتخابات داريم، ذهن دشمن متوجه انتخابات ماست. انتخاباتى که در خرداد آينده در پيش داريم، از نظر ما مهم است، از نظر دشمن هم مهم است؛ حواسش به آن انتخابات است. اگر ميتوانستند کارى ميکردند که اصلاً انتخابات انجام نگيرد، اين کار را ميکردند. خب، اين کار براى آنها ميسور نيست، مقدور نيست؛ مأيوسند از اين که بتوانند اين کار را انجام دهند. يک بار بعضى‌ها تلاش کردند که انتخابات مجلس را عقب بيندازند؛ حتّى به ما گفتند اگر ميشود، دو هفته عقب بيندازيد. گفتيم نميشود؛ انتخابات بايد در همان روزِ خودش انجام بگيرد؛ يک روز هم نبايد عقب بيفتد. نتوانستند، دستشان به جائى نرسيد. آنها اين را تجربه کرده‌اند، ميدانند انتخابات عقب‌افتادنى نيست؛ لذا دنبال راه‌هاى ديگرند.

يکى از هدفها اين است که کارى کنند که انتخابات بدون حضور پرشور و همگانى مردم برگزار شود. اين را از حالا همه بدانند: آن کسانى که ممکن است از سر دلسوزى، راجع به انتخابات يک توصيه‌هاى عمومى بکنند که آقا انتخابات اينجورى باشد، آنجورى نباشد، حواسشان باشد به اين مقصود دشمن کمک نکنند؛ مردم را از انتخابات مأيوس نکنند، هى نگويند انتخابات بايد آزاد باشد. خب، معلوم است که انتخابات بايد آزاد باشد. ما از اول انقلاب تا حالا سى و چند تا انتخابات داشته‌ايم؛ کدامش آزاد نبوده است؟ در کدام کشور ديگر، انتخابات از آنچه که در ايران ميگذرد، آزادتر است؟ کجا صلاحيتها ملاحظه نميشود، که اينجا روى اين مسائل هى تکيه بکنند، هى تکيه بکنند، هى بگويند، هى تکرار کنند و يواش يواش اين ذهنيت را به خيال خودشان در مردم به وجود بياورند که خب، اين انتخابات فايده‌اى ندارد؟ اين يکى از خواسته‌هاى دشمن است. آن کسانى که در داخل، اين حرفها را ميزنند، ممکن است غفلت کنند. من ميگويم غفلت نکنيد، حواستان باشد، کار شما جدول مورد نظر دشمن را پر نکند؛ مقصود او را تکميل و تتميم نکند. اين يکى از راه‌هاى از شور و هيجان انداختنِ انتخابات است.

يک مسئله‌ى ديگر اين است که به مردم گفته شود، تلقين شود که انتخابات سلامت لازم را ندارد. البته بنده هم تأکيد ميکنم که انتخابات بايد سالم برگزار شود؛ منتها اين، راه دارد. در جمهورى اسلامى، در قوانين ما، راه‌هاى قانونىِ بسيار خوبى براى حفظ سلامت انتخابات پيش‌بينى شده است. البته کسانى بخواهند از طرق غير قانونى عمل کنند، خب به ضرر کشور ميکنند؛ کمااينکه در سال 88 از راه‌هاى غير قانونى وارد شدند، کشور را دچار هزينه کردند، براى مردم اسباب زحمت درست کردند، براى خودشان هم اسباب بدبختى و سرشکستگى در زمين و در ملأ اعلى شدند. راه‌هاى قانونىِ خوبى وجود دارد. بله، بنده هم اصرار دارم که انتخابات بايد با سلامت کامل، با رعايت امانتِ کامل انجام بگيرد. مسئولين دولتى و مسئولين غير دولتى که در کار انتخابات دست‌اندرکارند و مسئول هستند، همه بايد طبق قانون، با دقت کامل، با رعايت کمال تقوا و پاکدستى عمل کنند تا انتخابات سالمى پيش بيايد؛ و مطمئناً هم چنين خواهد شد.


يکى از راه‌ها هم اين است که سعى کنند در ايام انتخابات، سر مردم را به يک چيز ديگرى گرم کنند؛ يک حادثه‌اى پيش بياورند، يک ماجرائى درست کنند؛ يک ماجراى سياسى، يک ماجراى اقتصادى، يک ماجراى امنيتى. البته اين هم جزو نقشه‌هاى دشمن است، اما بنده مطمئنم که ملت ايران بسيار بصيرتر و باهوش‌تر از اين است که با يک چنين ترفندهاى خصمانه‌ى دشمنان يا عوامل دشمنان فريب بخورد؛ نه، ان‌شاءاللّه انتخابات به اذن‌اللّه، به حول و قوه‌ى الهى، به فضل پروردگار، انتخابات خوب و پرشورى خواهد شد.

البته در باب انتخابات، بنده زياد حرف دارم. اگر عمرى بود، در آينده راجع به انتخابات باز صحبت خواهم کرد. توصيه‌ها، حرفها و نکاتى وجود دارد، اما حالا به همين اندازه اکتفاء ميکنم. توجه داشته باشيد؛ انتخابات يک حق است و يک وظيفه است. ما هر کداممان به عنوان يک فرد از افراد اين ملت، هم حق داريم در انتخابات شرکت کنيم، هم وظيفه داريم. آن کسانى که به نظام جمهورى اسلامى معتقدند، قانون اساسى را قبول دارند، هم از اين حق ميخواهند استفاده کنند، هم اين وظيفه را ميخواهند انجام دهند. همه بايد اين وظيفه را انجام دهند. يکى وظيفه‌اش اين است که بيايد صلاحيتهاى خودش را در معرض انتخاب مردم قرار دهد. هر کسى که در خود صلاحيتى احساس ميکند و کار اجرائى بلد است، مى‌آيد و خود را در معرض انتخاب مردم ميگذارد. اداره‌ى مملکت و کار اجرائى، کار کوچکى نيست. کارهاى بزرگ و بارهاى سنگينى بر دوش مجريان سطوح بالاست. ممکن است کسانى که در سطوح ديگرى کار ميکنند، ابعاد اين سنگينى را هم بعضاً تشخيص ندهند که چقدر اين بار سنگين است. آن کسانى که وارد ميدان ميشوند، بايد کسانى باشند که در خود توانائىِ کشيدن اين بار را بيابند؛ صلاحيتهائى را هم که در قانون اساسى است و شوراى محترم نگهبان بر روى آنها تکيه خواهد کرد، در خودشان ملاحظه کنند و واقعاً وابسته و دلبسته‌ى به نظام و قانون اساسى باشند؛ بخواهند قانون اساسى را اجرا کنند؛ چون رئيس جمهور سوگند ميخورد که قانون اساسى را اجرا کند؛ قسم دروغ که نميشود خورد. کسانى که اين را احساس ميکنند، در آن ميدان مى‌آيند؛ کسانى هم که نه، قصد ندارند در اين صحنه حاضر شوند، در صحنه‌ى انتخاب کردن و کمک به پرشور شدن انتخابات شرکت خواهند کرد.

من به شما عرض ميکنم؛ با اعتمادى که ما به وعده‌ى الهى داريم - و وعده‌ى الهى حق است و صدق است - بدون ترديد خداى متعال اين ملت را، هم در اين مرحله، هم در همه‌ى مراحل آينده، بر دشمنانش پيروز خواهد کرد. خدا را شکر ميکنيم که ما را دچار سوءظن به خودش نکرد؛ «الظّانّين باللّه ظنّ السّوء»؛(7) ما را از اينها قرار نداد. ما به وعده‌ى الهى حسن ظن داريم، به وعده‌ى الهى اعتماد داريم. از طرفى مى‌بينيم که خداى متعال وعده‌ى نصرت داده است، از طرفى هم انسان اين مردم را مشاهده ميکند؛ حضورشان، علاقه‌شان، همتشان، اخلاص اين جوانها، پاکى اين جوانها، پدر و مادرهاى مؤمن و علاقه‌مند در سطح کشور، در همه‌ى قشرها، با همه‌ى شکلها و ظواهر. انسان مشاهده ميکند که اين ملت، ملتى است که بحمداللّه در صحنه است.

از خداوند متعال درخواست ميکنيم به شما مردم عزيز قم، به حوزه‌ى علميه‌ى معظّم قم، رحمت و لطف و توفيق و عافيت خودش را نصيب بفرمايد. روح مطهر امام بزرگوار ما را که اين راه را به روى ما گشود، با اوليائش محشور کند. ارواح طيبه‌ى شهيدان عزيز ما را که در اين راه فداکارى کردند، و همچنين همه‌ى مجاهدان راه حق را مشمول رحمت و برکت و فيض خود قرار دهد و ما را در اين راه ثابت‌قدم بدارد.

والسّلام عليکم و رحمةاللّه و برکاته‌

1) فتح: 22 و 23

2) حج: 40

3) نساء: 122

4) قصص: 7

5) قصص: 13

6) نهج البلاغه، نامه‌ى 62

7) فتح: 6


انتهای پیام


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات
پيوندها


<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 120
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 137
بازدید ماه : 3185
بازدید کل : 279987
تعداد مطالب : 201
تعداد نظرات : 27
تعداد آنلاین : 1